ما انسانها، نه بهتر بگويم ما آدمهاي مدرن عادتهاي ويژهاي داريم. تن دادن به «عادتها» اصولا يكي از معضلات اين روزهاي ماست. اصلا انگار زندگي ميكنيم براي عادتهايمان.
مثلا در اين روزها كه آلودگي هوا شده است نقل مجالس تكتك ما عادتزدههاي زندگي مدرن! شايد در خيابان بارها با اين صحنه روبهرو شدهايد كه مردي در حاليكه ماسك به صورت آويخته است سيگار به دست دود ميكند و دود ميكند و دود... بيچاره تقصيري هم ندارد. عادت دارد؛ عادت به سيگار و امثالهم. «عادت» همان اعتياد است تنها خواستهاند كمي بار مثبت معنايي به آن بدهند كه ميگويند عادت، وگرنه همه از تكرار ميآيد بدون آنكه دليلش را بفهمي.
ضربالمثلي كمتر شنيده شده وجود دارد كه ميگويد: بايد عادت كنيم تا عادت نكنيم. از نظر برخي جامعهشناسان اصولا عادت كردن چيز خوبي نيست. آنها معتقدند نبايد بگذاريم زندگي روزمره ما دستخوش رفتارهايي شوند كه تكراري است؛ رفتارهايي كه مانع از ديده شدن حقيقت روزها، ساعتها و رفتارهاي ما ميشود.
اين موضوع در رفتارهاي زندگي مشترك آدمها نيز به چشم ميخورد. مثلا در زندگي مشترك، عادتها باعث ميشوند كه زن و شوهر نسبت به مفهوم دوست داشتن يكديگر گهگاه ترديد كنند. «مبادا طرف مقابل مرا دوست ندارد و اين رفتارها از روي عادت است.» ترديد و تكرار كه در زندگي ميآيد، تازه ماجرا آغاز ميشود. زندگي ميشود عادتي روزمره. عشق ورزيدنها كه تا روزي پيشتر نو بود و تازه بعد از مدتي ميشود عادت. عادتي مانند سيگار كشيدن. ميداني كه اين عادت به تو ضرر ميزند. ميداني كه باعث كوتاهي عمرت ميشود اما در مقابل نميداني براي چه بايد سيگار بكشي. نميداني چرا بايد رفتارهايي در زندگيات تكرار شود كه نام عادت گرفتهاند. عشق ميورزي براي آنكه عادت كني؟ چقدر انسان ميتواند نسبت به خودش بيانصاف باشد. كسي را دوست داشته باشي و از روي عادت به او بگويي دوستت دارم؟
حتي در آموزههاي ديني ما نيز از عادت كردن به نيكي ياد نشده است. هيچ وقت نگذاريد عبادتهايتان عادت شود. نگذاريد تكرار باعث شود تا معنا و لذت واقعي مفهوم عبادت از ذهن شما پاك شود. بگذاريد تازه باشد. نو و از سر شوق كه رنگ و بوي تكرار به خود نگرفته است.
مهدي نورعليشاهي
گروه فرهنگ و هنر